-
دیدار نهانی
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1385 14:13
دروازه خانه را بسته بودم و چفت در را. ای عزیز از کدامین در درآمده ای تا به رویای من اندر شوی؟ شعری ژاپنی ترجمه احمد شاملو
-
سفر به رهایی (۱)
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 00:46
من سفر خود را پیش از این رفته بودم خوشایند سفری تلخ شیرین سفری سخت از جاده های فرار از خودخواهی از دهلبز های گریز از احساس از معبرهای گریز از تسلیم به سوی ایثار به سوی عقل به سوی رهایی چرا که عشق نه خودخواهی که ایثار نه تسلیم که رهایی ست.
-
به دیدارم بیا هر شب
جمعه 12 اسفندماه سال 1384 23:17
لعنت بر این سقوط! ******************* به دیدارم بیا هرشب در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است. بیا ای روشن تر از روشن،ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است. بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده ،وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها و این نیلوفر...
-
ای کاش..
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384 21:33
... ای کاش که دست تو پذیرش نبود نوازش نبود و بخشش نبود که این همه پیروزی حسرت است، بازآمدن همه بینایی هاست به هنگامی که آفتاب سفر را جاودانه بار بسته است و دیری نخواهد گذشت که چشم انداز خاطره ای خواهد شد و حسرتی و دریغی... ا.بامداد(مرثیه های خاک)
-
سرنوشت شب صفتان
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1384 23:16
ای شب تار بی صبح! کی می گذری بگذار آفتاب بتابد به هر گذری همه چیز را مرگی ست زودهنگام تو چرا نمی میری؟چه خیره سری! هان!خود یافتم پاسخم را زود بگذار رسوایت کنم به پرده دری: دست تو آلودست به خون کسان مرگ را سبب تویی نه جن و پری! مگر ندیده ای سرنوشت شومان را کاش میفهمیدی تو به قدر خری! آید روزی که مردم بپوشند لباس رزم تو...